جدول جو
جدول جو

معنی طرح دادن - جستجوی لغت در جدول جو

طرح دادن
(خوَ / خُ دَ)
رو گردانیدن. اعراض کردن. علامی فهامه در اکبرنامه نوشته: ’مناسب دولت قاهره است که جنگ را طرح داده از آب نربده بگذریم و به هند نفسی راست کنیم و مردم تازه زور فراهم آوریم’. و بمعنی اول مسیح کاشی گوید:
داو نخست هر دو جهان باختم ولی
در نرد عشق طرح به لیلاج میدهیم.
گر به گلشن کند آن سرو پریچهر خرام
سنبلستان به چمن طرح دهد گیسویش.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، در بازی شطرنج، طرح دادن، یا طرح کردن، عبارت است از در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند از سواران خود را تا حریف ضعیف با او برابری تواند کرد و بیشتر این کار برای تحقیر حریف کنند: واضع آن (یعنی شطرنج) به اسرار جبر و قدر سخت بینا بوده است و از کار تقدیر آفریدگار و تدبیر آفریدگان آگاه، آن را بنهاد و در نهادن آن فرانمودکه صاحب آن عمل با غایت چابک دستی و به بازی و زیرک دلی، اگرچه رخی یا فرسی بر خصم طرح دهد، شاید که به وقت باختن از آن حریف کنددست بدباز نادان، بازیی آید که دست خصم را فروبندد و در مضیقی افتد که هیچ چاره جز دست بازچیدن و به قائم ریختن نداند. (مرزبان نامه) .و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 44 شود
لغت نامه دهخدا
طرح دادن
به زور فروختن، رو گردانیدن، هنداخ دادن رو گردانیدن اعراض کردن، در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند سوار خود را تا حرف ضعیف با او برابری کرد (بیشتر این کار را برای تحقیر طرف کنند) طرح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
طرح دادن
((~. دَ))
رو گردانیدن، پیشنهاد دادن
تصویری از طرح دادن
تصویر طرح دادن
فرهنگ فارسی معین
طرح دادن
برنامه دادن، پیشنهاد دادن، پروژه نوشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرض دادن
تصویر قرض دادن
وام دادن، عاریه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
توضیح دادن، بیان کردن، تفسیر کردن، شرح کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ذَبَ)
بطرح فروختن. فروختن جنس بزور برعایا. (غیاث). عبارت از فروختن جنس بزور برعایا یا نوکران خود و این از جهت بسیاری جنس مذکور یا تباه شدن آن بود لهذا اجناسی را که حکام بدکانداران میدهند که بتدریج از آنها زر قیمت بوصول رسانند مال طرح و مال طرحی گویند. (آنندراج) :
اسیر آن گل رعنا که لعل میگونش
شکر بطرح فروشد ز تلخی دشنام.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ قِ اِ کَ دَ)
شرح کردن. تشریح و بیان کردن. تفسیر کردن. توضیح دادن. وصف کردن:
هست اینهمه محنت که شرح دادم
با اینهمه پیوسته ناتوانم.
مسعودسعد (دیوان ص 355).
گر ز غمم صد یکی شرح دهم پیش کوه
آه دهد پاسخم کوه بجای صدا.
خاقانی.
این معنی را شرح داد و از رای او استصواب و استعلامی جست. (سندبادنامه ص 212).
بازجستند از حقیقت کار
داد شرحی که گریه آرد بار.
نظامی.
سبب و علت و خوابها شرح دادند. (گلستان سعدی). به ناخوبتر صورتی شرح داد. (گلستان سعدی).
بزرگوارا شرح معالیت که دهد
که فکر آصف ازو منقطعشود حیران.
سعدی.
بهار شرح جمال تو داده در هر فصل
بهشت ذکر جمیل تو کرده در هر باب.
حافظ.
خواجه فرمودند این حال راشرح ده. (انیس الطالبین ص 85).
قرص خورشیداست اول لقمۀ مهمان صبح
چون توانم داد شرح نعمت الوان صبح.
صائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترس دادن
تصویر ترس دادن
متوحش ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخ دادن
تصویر چرخ دادن
حرکت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
بازنمودن گزاردن گفتن بیان کردن توضیح دادن تفسیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطرح دادن
تصویر بطرح دادن
به زور فروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
نگیختن، زندیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
يشرح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
Narrate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
narrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
語る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
بیان کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
বর্ণনা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
เล่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
kuelezea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
anlatmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
menceritakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
לתאר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
이야기하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
बयान करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
vertellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
narrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
narrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
叙述
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
opowiadać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
розповідати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
erzählen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
повествовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرح دادن
تصویر شرح دادن
narrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی